دست-نبشته ها

پاک-نویس های ابتدایی حسین نارون
فهرست
این جا مطالبی را به اشتراک میگذارم، باشد که بازخورد آن برای خودم و نشرش برای آنانی که باید نورِ راهی باشد.


اندکی تأمل؛ ارزش داشت؟

شبی، عزیزی را که ناخوش احوال بود بردم درمانگاه. دختری روی ویلچر در حالی که دستِ راستش را بی اختیار به صورتِ عمودی جلوی سینه اش گرفته بود، با لباس هایی نامرتب و قیافه ای که پریشانی چاشنیِ گُنگی اش بود، به اورژانس آوردند.

اورژانس برای پذیرش پرسش هایی داشت که از سویِ پسری که ویلچر را هُل میداد بی جواب ماند. پسر، دختر را به ماشین برگرداند و با دوستش هاج و واج بودند که ماشینِ دیگری با 3سرنشینِ پسر رسید و با دوستانشان به گفتوگو پرداختند.

نظرات  (۱)

سلام
مرگ انسانیت ، مرگ احساس

پاسخ:
سلام
متأسفانه.
#همیشه_باید_مراقب_بود. همان طور که #حق #گرفتنی است، حق #دادنی هم هست.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی