دست-نبشته ها

پاک-نویس های ابتدایی حسین نارون
فهرست
این جا مطالبی را به اشتراک میگذارم، باشد که بازخورد آن برای خودم و نشرش برای آنانی که باید نورِ راهی باشد.


نمادِ نُویل چَمبِرلَن!

جریانی که آن آقا با صدای بلند و به قولِ خودش رَسا از آن نام بُرد و دیگران را متهم ساخت به تلاش برای حذفش، خیلی وقت بود که رو به مرگ بود و چندی است که از مرگِ مغزی هم گذشته است، و در ظرفیتِ هیچ کدام از ذی نفعانِ آن اصطلاحاً جریان نیست معجزه کردن؛ و بزرگانشان برای پراکنده نشدنِ جمعیتِ پیرامونشان و همچنین رودربایستی، سکوت اختیار کردند و گاه گاهی شاذگویی میکنند و سعی دارند با نمایش هایی جنازه را زنده جلوه بدهند. حالیا آن که از گام نهادن در راهِ دُرست امتناع میکنند. البت، آن صدای لرزان، دریوزگیِ التفات بود و نه صدای فاتحِ میدان.

متأسفانه اصطلاحِ "جریانِ اصلاحات" از همان اوایل شاملِ تحرکاتِ اپوزوسیونی بود و به هر دلیلی که بود، اعلامِ برائتی صادر نمیشد (حال جذبِ حدالکثری بود، هضمِ آن تحرکات بود یا هر چه) و به دلیلِ همان بسطِ حوزه ی شعاریِ آن به اصطلاح جریان، که بیشتر شبیه به بی در و پیکری مینمود، اطلاقِ "جریان" به آن اشتباه بود، مگر در دو حالت:

الف- تلاشِ متولیانِ آن برای استحاله و به راه آوردنِ بُریدگانِ از انقلاب و جذبِ غیرِ انقلابیون به آن.

ب- تلاشِ متولیانِ آن برای استحاله و از راه به در بُردنِ انقلابیون و انقلاب.

البته، کار دستِ مؤسسِ دومِ خرداد هم نماند و همان طور که بعداً (هنگامی که کار از کار گذشته بود، با وجودِ این که خیلی وقت از شروعِ آن نمیگذشت) در نامه ی سرگشاده ی خود {نامه ای برای فردا} نوشت، عده ای از دوستان و همراهانش از او توقعِ اپوزوسیونیِ داخلِ نظام را داشتند، و همان آقایی که به رهبری گوشزد کرده بود باید در چهارچوبِ قانون رهبری کند، بیشترین توقعاتِ فراقانونی را کتباً از رهبری درخواست نمود؛ ضمنِ این که خود را به تَذَبذُب انداخته و رفته رفته، به دلایلِ ساده و سطحِ پایین بیشتر به شکلِ اپوزوسیونی نزدیک شد، تا الان که در سکوت و انزوای خودخواسته، بدونِ بهره از ارائه ی توانایی هایش رو به پیری و افسردگی گذاشته است.

و صد البته، همان حرکاتی که به سببِ دلایلِ سطحِ پایین انجام شد سبب گشت، همان کسانی که انتظاراتِ اپوزوسیونی داشتند، طرحِ عبور از خاتمی را به سرعت اجرا کردند و نامِ پدرها شنیده شد. جالب این که، همه ی پدرها در انشقاقِ حزبِ جمهوریِ اسلامی در جناحی واحد بودند، همان جناحی که بزرگانشان چرخش-کنندگانِ آینده بوده اند!

همان افراطیونی که در پایانِ دولتِ دومِ مرحوم هاشمی، سید محمد خاتمی را با شعارها و دو قطبی-سازی علیه هاشمی حمایتِ عمده نمودند، اندکی بعد از وی عبور کردند، زمانِ منفعت به دورِ همان مرحوم حلقه زدند؛ و مرگِ آیت الله هاشمی بیش از همه به سودِ همان ها بوده است!

در صورتی که به انصاف روی آوریم، از سیاسی-کاری دست برداریم و به دنبالِ منافعِ پایدار در پِیِ تحلیل های دُرست با آدرس های دُرست برویم، اجازه ی سوءِ استفاده ی افراطیون و تفریطیون را نخواهیم داد؛ اجازه ی عربده-جویی و عربده-کشیِ بیگانه را نخواهیم داد؛ منافعِ ملّی را تثبیت و تأمین خواهیم نمود؛ زندگی را به کامِ خودمان شیرین و خاطرمان را برای آیندگان محترمتر و عزیزتر میکنیم.

این نوشتار را بسط خواهم داد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی