به قواعدِ هم-زیستی کردن پای-بند نیستیم!
سال92 از مسئولینِ روابط عمومیِ نمایشگاهِ "تراژدی سلطه" بودم. "تراژدی سلطه" نمایشِ نتیجه ی مطالعاتِ مستندی از منابعِ غربی در خصوصِ تاریخِ آمریکا بود. نمایشگاه در چادری جلوی تئاترِ شهر و در دهه ی فجر و مصادف با اوجِ مذاکراتِ هسته-ای بر پا بود. نزدیکِ غروب بود. کتاب میخواندم. دختری با سرعتی بیشتر از عادی وارد شد و فقط دنبالِ کسی میگشت، دور زد و نزدیکِ در من را دید و پرسید: با کی میتوانم صحبت کنم؟
گفتم: بفرمایید، کمکتان میکنم.
...
حرف به درازا کشید. آن دختر آمده بود تا در حینی که منتظرِ دوستش است، فقط ایراد بگیرد و تندی کند؛ اما 45دقیقه ایستاد و صحبت کردیم و دوستش نمایشگاه را دید و آخر هم تلفنِ دفتر را خواست تا با مجموعه همکاری کند.
...
اگر عزممان بر دُرست کردنِ جامعه است برای زندگیِ خوب، میبایست از ارتباطاتمان شروع کنیم؛ پیش-داوری نکنیم، حرفِ مخالف را دُرست بزنیم، حرفِ مخالف را دُرست بشنویم، مشترکاتمان را در نظر داشته باشیم، ...