تو خود حجابِ خودی، حافظ از میان برخیز!
زمان در گذر است و شما بیش از 8 سال سکوت کرده اید؛ اصرار دارم که "سکوت کرده اید".
به نظر این جانب که جای پسرِ حضرتِ عالی هستم و سعی نموده ام (از رفتار و گفتارتان در مقامِ رئیسِ جمهورِ جمهوریِ اسلامیِ ایران و پس از آن و کُتُبتان) به گفتمانتان پِی ببرم و جایگاهِ مطالبه-گری برایم محفوظ است، شما در موقعیتِ انفعال گیر کرده اید و نه انتظار، چه برسد به تلاش.
از 2 صورتِ کلی خارج نیست:
الف- شما به "انقلابِ اسلامی" و... همچنانی که در مناصبِ دولتی فعالیت کردید، در این چهارچوب کاندید و رئیسِ جمهور شدید و... پای-بندید.
ب- متأسفانه بُریده اید.
در عمل، شما با سکوتِ خود به شائبه ی 2 گزینه ی فوق دامن میزده اید.
متأسفانه شما دوستدارانی چون بنده را ندید انگاشته اید و با دُور-دادن به افرادی که در "نامه ای برای فردا" از ایشان گله کرده اید، بینِ خود و دوستدارانِ حقیقی-تان فاصله انداخته اید.مُسببِ این امر یا اشتباهِ محاسباتی و نهایتاً رودربایستی با نادوستانتان است و یا از تغییر و عوض کردنِ دور و بری-هایتان ترس دارید. چیزی که من در چهره ی شما میبینم ناراحت-کننده است، ظاهری افسرده-گون.
آقای خاتمی! این انتظارِ به حقی است که شخصِ اولِ مملکت از شما دارد، (همان کسی که دوستی-اش حقیقی است و نه از برای منفعت، همانی که متعهد است و به حقیقت برای دوستانش دوستی میکند، چُنان که در مراسمِ تشیعِ پیکرِ آیت الله هاشمی، حتا به قدرِ دُرست خوانده شدن و هر چه بیشتر خوانده شدنِ نمازِ میت (که بسیاری از نادوستانِ آن مرحوم بلد نیستند) تلاش میکند، همانی که از شما وقتی که دُور و بری هایتان (همانانی که در دفترِ ریاستِ جمهوری هم فعال بودند و از شما انتظار داشتند اُپوزیسیونِ داخل شوید) قائله ی 1378 را به راه انداختند، از رئیسِ جمهورِ قانونیِ مملکت حمایتِ پدرانه کرد و...)؛ آقای خاتمی! یا زنگیِ زنگ یا رومیِ روم، یا از افکار و اعمالِ متناقضِ دیگران با گفتمانِ خود ابرازِ برائت کنید یا فکری برای گذرهای پِی در پِیِ نادوستان از خودتان و گوشه-گیریتان بکنید.
لازم به ذکر است که متأسفانه خیلی از به ظاهر دوستان و دوستدارانتان حتا نمیدانند چند کتاب دارید!
این تَذَبذُب را کنار بگذارید، شما از خیلی وقتِ پیش میبایست کنارِ مرحوم هاشمی مناصبِ بزرگی را عهده-دار میشدید.