دست-نبشته ها

پاک-نویس های ابتدایی حسین نارون
فهرست
این جا مطالبی را به اشتراک میگذارم، باشد که بازخورد آن برای خودم و نشرش برای آنانی که باید نورِ راهی باشد.

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هاشمی رفسنجانی» ثبت شده است


محمود احمدی نژاد-ی که به سالِ 1384 موردِ حمایتِ اکثریِ ملتِ ایران قرار گرفت، فردی ساده زیست، از بطنِ مردم، مخالفِ اشرافیت و تجمل-گرایی، مخالفِ انحصارطلبی، مخالفِ فساد و حلقه های قدرت-طلب، مخالفِ استکبار و استعمار و استثمار، مخالفِ فریبِ مردم، مخالفِ آقازادگی، معتقد به مبانیِ انقلابِ مردمِ ایران، معتقد به این که باید زیاد کار کرد و این کار کردن خدمت است، معتقد به این که هم باید کار کرد و هم اصلاح و هم مبارزه، معتقد به این که باید عملگرا بود و شعارها را عمل کرد و مواردِ دیگری که به حق موردِ خواستِ حقیقیِ مردم بوده است و راهگشا.

و محمود احمدی نژاد-ی که آن چنان، و در ناباوریِ سردمدارانِ آن اصطلاحاً جریانِ مرده، پیروزِ انتخاباتِ 1384 شده بود با مشکلات و نقایصی روبرو شد. چند نمونه را عرض میکنم. نمونه ای از نقایص، نقصِ ابتداییِ در تیمِ اجرایی بود. نمونه ای از مشکلاتی هم که با آن روبرو شد، آن بود که با مشکل-تراشیِ عده ای قدرت-طلبِ انحصار-طلب مواجه شد که میشود ریز به ریز اشاره کرد.

احمدی نژاد-ی که میگفت اسامیِ مفسدین را اعلام خواهد کرد، با پیام هایی تهدیدآمیز مبنی بر خروجِ سرمایه ی قدرت-طلبانِ انحصار-طلبِ زالو-صفت از بازارهایی خاص روبرو شد که آمار و تحلیل از بحرانِ در آن بازار در پِیِ اجرایی شدنِ تهدیدها خبر میداد؛ و چون قانون خلاءهایی دارد و کانون های قدرت-طلب از آشنایی-شان به قانون سوءِ استفاده میکنند و از طرفی هم اگر متوسل به زور شوند (سیستم های نظارتی و دلسوزان) و اقدام به توقیف کنند، همان کانون های قدرت و غُرزنندگان و دشمنانِ خارجی همزبان نظام را متهم به خشونت و عدمِ آزادی میکنند، قرار به شناسایی و تلاش برای خروجِ ابزارهای قدرت از دستِ کانون های قدرت و موازنه ی قدرت شد؛ که نتیجه ی اولیه ی آن عدمِ انتشارِ اسامیِ مفسدین بود.

اما آقای احمدی نژاد همان آقا نماند، و به همان سان حمایتِ مردمی هم از وی به همان سان نماند. به چرخشِ آقای احمدی نژاد قبلاً اشاره ای نموده ام و بحثِ الان نیست؛ بحثِ الان این است که از "احمدی نژاد" غولی ساختند و مترادفِ تورم قرار دادند، این ظلم است. زمانِ آقای احمدی نژاد تورم خیلی بالا رفت (بماند که مقایسه اش با تورمِ زمانِ آقای خاتمی و یا آقای هاشمی چه میشود) اما کار هم بود؛ ضمنِ این که این نکته خیلی مهم است، عمده ی مشکلاتی که دولتِ مستقر مُستَمسِکِ خود، رئیسِ دولتِ مستقر و یارِ کمکی-اش قرار میدهد، همان مشکلاتی است که تحتِ این عناوین بیان میشوند:

الف- مشکلاتی که پس از چرخشِ آقای احمدی نژاد و به سببِ همان ایرادها پدید آمده بود که مردمِ دلسوزِ منافعِ ملی منتقد و معترضش بوده اند.

ب- مشکلاتی که کانون های قدرت-طلبِ انحصار-طلب در جهتِ گرفتار کردنِ دلسوزان و امیدوارانِ به اجرایی کردنِ عدالتِ اجتماعی ایجاد مینموده اند.

و با همه ی مرقوماتِ فوق و بیش از این که ناگفته ماند، نکاتِ مثبتِ کلیدی-ای بود که ای کاش الان هم میبود، و مهمترینش آن بود که هیچ حلقه ی قدرت-طلب، انحصار-طلب و حتا انحرافی در سطحِ کلان شکل نگرفت؛ و چنین بود که هیچ معامله ی محرمانه ی بین المللی-ای صورت نپذیرفت، هیچ کس از سطوحِ بالا با دستِ خالی قمار نکرد، و به همین سبب مجبور نشد روی ناموسش قمار کند، نمایندگانِ رسمیِ جمهوریِ اسلامیِ ایران جلوی کسی زانو نزد، اظهارِ عجز نکرد و...


تو خود حجابِ خودی، حافظ از میان برخیز!

زمان در گذر است و شما بیش از 8 سال سکوت کرده اید؛ اصرار دارم که "سکوت کرده اید".

به نظر این جانب که جای پسرِ حضرتِ عالی هستم و سعی نموده ام (از رفتار و گفتارتان در مقامِ رئیسِ جمهورِ جمهوریِ اسلامیِ ایران و پس از آن و کُتُبتان) به گفتمانتان پِی ببرم و جایگاهِ مطالبه-گری برایم محفوظ است، شما در موقعیتِ انفعال گیر کرده اید و نه انتظار، چه برسد به تلاش.

از 2 صورتِ کلی خارج نیست:

الف- شما به "انقلابِ اسلامی" و... همچنانی که در مناصبِ دولتی فعالیت کردید، در این چهارچوب کاندید و رئیسِ جمهور شدید و... پای-بندید.

  ب- متأسفانه بُریده اید.

در عمل، شما با سکوتِ خود به شائبه ی 2 گزینه ی فوق دامن میزده اید.

 

متأسفانه شما دوستدارانی چون بنده را ندید انگاشته اید و با دُور-دادن به افرادی که در "نامه ای برای فردا" از ایشان گله کرده اید، بینِ خود و دوستدارانِ حقیقی-تان فاصله انداخته اید.مُسببِ این امر یا اشتباهِ محاسباتی و نهایتاً رودربایستی با نادوستانتان است و یا از تغییر و عوض کردنِ دور و بری-هایتان ترس دارید. چیزی که من در چهره ی شما میبینم ناراحت-کننده است، ظاهری افسرده-گون.

آقای خاتمی! این انتظارِ به حقی است که شخصِ اولِ مملکت از شما دارد، (همان کسی که دوستی-اش حقیقی است و نه از برای منفعت، همانی که متعهد است و به حقیقت برای دوستانش دوستی میکند، چُنان که در مراسمِ تشیعِ پیکرِ آیت الله هاشمی، حتا به قدرِ دُرست خوانده شدن و هر چه بیشتر خوانده شدنِ نمازِ میت (که بسیاری از نادوستانِ آن مرحوم بلد نیستند) تلاش میکند، همانی که از شما وقتی که دُور و بری هایتان (همانانی که در دفترِ ریاستِ جمهوری هم فعال بودند و از شما انتظار داشتند اُپوزیسیونِ داخل شوید) قائله ی 1378 را به راه انداختند، از رئیسِ جمهورِ قانونیِ مملکت حمایتِ پدرانه کرد و...)؛ آقای خاتمی! یا زنگیِ زنگ یا رومیِ روم، یا از افکار و اعمالِ متناقضِ دیگران با گفتمانِ خود ابرازِ برائت کنید یا فکری برای گذرهای پِی در پِیِ نادوستان از خودتان و گوشه-گیریتان بکنید.

لازم به ذکر است که متأسفانه خیلی از به ظاهر دوستان و دوستدارانتان حتا نمیدانند چند کتاب دارید!

این تَذَبذُب را کنار بگذارید، شما از خیلی وقتِ پیش میبایست کنارِ مرحوم هاشمی مناصبِ بزرگی را عهده-دار میشدید.


چرا میروم؟

فعالیت های حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج اکبر هاشمی رفسنجانی در نهضتِ اسلامی و دورانِ جمهوریِ اسلامیِ ایران (که بخشِ اعظمِ حیات ایشان را شامل میشد) با عقیده ی راسخ به اسلامِ نابِ محمدی «صلی الله علیه و آله» و همه ی ملزومات و ملازمات آن عجین بود، و این بسیار مُستَحقِ ستایش است؛ ضمن این که مجاهداتِ ایشان در نهضتِ اسلامی و تلاش هایشان برای سازندگی، ادامه ی نهضت و تثبیتِ نظامِ مقدسِ جمهوریِ اسلامی در خورِ تقدیر است و در مواردی حفظِ آرامش و تثبیتِ مسیرِ پیشرفتِ این نظامِ مقدس مدیونِ پایبندیِ ایشان به اصول و هماهنگیِ ایشان با رَه-بری بود که لقبِ "پدرِ اعتدالیون" را سبب گردید.

من در مراسمِ تشیعِ پیکرِ آن مرحوم و مراسماتِ بعد از آن شرکت خواهم کرد تا ضمنِ شاد-ساختن و کمک به ایشان با قرائتِ قرآن و با شکوه بر پا شدنِ مراسماتِ بزرگداشت، دِینِ خود را به او اَدا نمایم و با اظهارِ شعائِرِ انقلابِ اسلامی (از جمله ثبات بر همه ی شعائِرِ نهضتِ اسلامی) راهِ حاج اکبر هاشمی رفسنجانی و همه ی همسنگرانشان را ادامه دهم. من شرکت میکنم تا نمایشی از استواریِ درختِ تنومندِ جمهوریِ اسلامی باشم.

در ادامه ی: http://h-narvan.blog.ir/post/رفیق-دیرین-و-همکار-هوشمند-و-وصمیمی


رفیقِ دیرین و همکارِ هوشمند و صمیمی

بی تردید حجت الاسلامِ و المسلمین آقای حاج اکبر هاشمی رفسنجانی از سابقه-دار ترین افرادِ نهضتِ اسلامی و سطوحِ بالایِ جمهوریِ اسلامیِ ایران بودند. در طیِ تمامِ این دوران حرمتی که ایشان برای اهداف و ارزش هایِ انقلابِ اسلامی قائل بودند بیش و کم عیان مینمود و میتوان تلاشِ ایشان را (با وجودِ همه ی تفاوتِ سلیقه ها و نظریاتِ عملی و تلاشِ عده ای برای بهره-برداری از آن تفاوت ها و اختلافات) در رعایتِ پای-بندی-شان به اصولِ انقلابِ اسلامی شهادت داد.

مسماً فقدانِ ایشان برای نظام و شخصِ ره-بری و دیگر دوستانِ صدیق-شان سختتر از عده ای سیاست-بازِ منافقی است که ارتباطِ با ایشان و بیتِ ایشان را (همانندِ دیگر یارانِ انقلابِ اسلامی و بیت-شان) دستآویزی برای پیشبردِ منافع و مقاصدِ خود میکرده اند است. در چرایی گزاره ی پیشین، غیر از مراوداتِ شخصی و قلبی، مستنداتِ تاریخیِ بسیاری را میتوان بیان نمود که موضوعِ این مجال نیست؛ غیر از این نکته که ایشان همواره تلاش در تعدیل-کنندگیِ اصطکاکات و مخالفت های درونِ کشور و نَرم-کردنِ افرادِ بُریده و یا بازی-خورده را در اولویت های کاریِ خود داشتند.

خدا ایشان را مورد رحمت، مغفرت و عفوِ خود قرار دهد و به بازماندگانِ آن مرحوم صبر و آرامش عنایت فرماید.