دست-نبشته ها

پاک-نویس های ابتدایی حسین نارون
فهرست
این جا مطالبی را به اشتراک میگذارم، باشد که بازخورد آن برای خودم و نشرش برای آنانی که باید نورِ راهی باشد.


آمادگی (2)

آیا میشد دومین گواهیِ عدمِ کفایتِ سیاسی در جمهوریِ اسلامیِ ایران صادر شود؟

هر چیزی برای موجود شدن پیش-نیازهایی (مَلزوماتی) دارد که تا جمع نباشند خبری هم از موجود بودن نخواهد بود. آغازِ فرآیندِ صدورِ گواهیِ عدمِ کفایتِ سیاسی هم ملزوماتی دارد که در طِیِ دورانِ پُر فراز و نشیبِ پس از بنی صدرِ ملعون، هم دچارِ تغییرِ در مقدار و هم دچارِ دگرگونیِ چیدمان و تغییراتی شده اند (دلایلِ متعدد، متفاوت و حتا مختلفی دارد).

و آن چه که مهم است: حفظِ ملزوماتِ کُنِش-واکُنِش های دُرست (و صریح) در جهتِ منافعِ ملّی است. همین دلیل برای این کافی است: #من_انقلابی_ام


پ.ن: آمادگی


زندگی را تلخ نکنیم.

(لطفاً فیگورِ آدم های تلخ-خور را نگیرید که خودم آخرشم، قهوه، شکلات و... تلخ، حتا گاهی انتهای خیار و بادومِ تلخ) :-)

خیلی مثال ها میشود بیان کرد، اما هیچ کدام به تنهایی کافی و کاملاً همانند نیست. مثالِ ریاضیات، رانندگی، لبخند زدن و...

زندگی قواعدی دارد که بدانیم و ندانیم، بخواهیم و نخواهیم بر آن ها استوار است و طبقِ آن ها با ما مواجهه میکند. آن خُشک است، در حالتی بِینابِینی از شاخه ی نهالی شاداب تا شاخه ی درختی تنومند.

مقدمه بس است.

چیزهایی به کوچکیِ این که بعد از بحثی، طرفین تصورشان این باشد که (خُب، نظرمان را گفتیم.) و قائل به جمعبندی و نتیجه گیری نباشند، سبب میشوند که فقط انرژی هدر رفته باشد، مسیری برای پیشرفت نباشد و چرخِ زندگی همین طور بچرخد و احیاناً درجا بزند و افسوسِ آرمان-شهر به دل بماند.


اندکی تأمل؛ ارزش داشت؟

شبی، عزیزی را که ناخوش احوال بود بردم درمانگاه. دختری روی ویلچر در حالی که دستِ راستش را بی اختیار به صورتِ عمودی جلوی سینه اش گرفته بود، با لباس هایی نامرتب و قیافه ای که پریشانی چاشنیِ گُنگی اش بود، به اورژانس آوردند.

اورژانس برای پذیرش پرسش هایی داشت که از سویِ پسری که ویلچر را هُل میداد بی جواب ماند. پسر، دختر را به ماشین برگرداند و با دوستش هاج و واج بودند که ماشینِ دیگری با 3سرنشینِ پسر رسید و با دوستانشان به گفتوگو پرداختند.


متوجه باشیم!

زندگی و همه ی ملزومات و ملازماتش ابعادِ متعدد و متفاوتی دارند و همه با هم و توأمان هستند؛ باید به این توجه داشته باشیم. مثلاً همین که گذشته، حال و آینده به هم ارتباطِ ناگسستنی دارند، و یا حرف و عمل، و یا...

ضمنِ این که باید دقت داشت، وجودِ تناقض، به معنای محکومیتِ آن سیستم (حالا شخص باشد، گروهِ دوستانه ای باشد، خانواده باشد، شرکت، هُلدینگ یا حتا کشور) به اِستهلاک است و مجموعه ای با استهلاکِ بالا محکوم به شکست و نابودی است.

...


طرف کاره-ای است (حالا هر جا و هر سطحی، از کارگرِ شهرداری تا رئیسِ جمهور و رهبر)، برای هر نیمچه کاری انتظارِ پاداش و جیغ و دست و هورا دارد. یکی بیاد و به او و امثالش بفهماند که #کارِ_دُرست، یعنی به اندازه و به موقع؛ و اندازه اش شاملِ الان و آینده اش است و... . بله، تشویق و پاداش به جایَش و به اندازه اش لازم است. و انجامِ دُرستِ وظایف هم کارِ او (حالا هر کسی که باشد، کارگرِ ساده، کارمندِ ساده، دانشجو، خانه-دار، رئیسِ جمهورِ الان یا قبل یا قبلتر، یا شخصِ شخیصِ آقا سید علی خامنه ای (که خدا حفظش کند)). کارِ دُرست یعنی در چهارچوبِ وظایف و اختیاراتت کارهای روزانه را پیش ببری، در حد و جای خودت به ثبات و پیشروی و افزایشِ بهره-وریِ سیستم هم بپردازی، این ها همه با هم کارِ دُرست است، که باید دُرست انجامش داد.

پِی.نوشت: چه کسی انتظار دارد از ملت رأیِ اعتماد بگیرد برای خدمتِ به ملت در کِسوتِ ریاستِ جمهوری در جمهوریِ اسلامیِ ایران؟


الحمد لله شاکله سر جایش هست.

ما آدم ها موجوداتی هستیم که در قطب زندگی میکنیم، در استوا، در دشت، روی دریا، زیر آب، زیر زمین و حتا در فضا زندگی میکنیم. زندگی در هر کدام از این جاها تفاوت های زیادی دارد، اما شاکله ی ثابتی دارد. مثلاً در سالِ گذشته ازدواج کرده بودم یا این که نکردم، تفاوتِ زیادی ایجاد میکرد، اما شاکله سر جایش هست.

 

پِی.نوشت: "هُوَ الذی اَنزل سکینۀ"


انتظاراتِ نادُرست را بریزیم دور!

پیش پرده:

قدیم ها، به خصوص در فیلم های آسیای شرقی دیده میشد که به نوبت مبارزه میکنند، و شاید این برای خیلی ها سببِ ایجادِ انتظاراتِ نادُرست در این خصوص شد؛ از غیر و از دشمن انتظارِ جوانمردی داشتن!

کمی جلوتر:

شما پَرِ لباست گیر کند و رومیزی را بِکِشد، وسایل صبر نمیکنند تا اول رومیزی بیافتد و به نوبت و بدونِ اسائِه ی ادب روی زمین بیافتند! #هر_چیزی_قاعده_دارد و طبقِ قواعد پیش میرود.

جلوتر: (صبر کنید، باشد کمی بعد.)


بهتر بلد است!

کسی که ندیده را دوست دارد، بهتر میتواند موجوداتِ دیده-شدنی را دوست داشته باشد.

#مؤمنین #دوست_داشتن را #بهتر_بلدند.