دست-نبشته ها

پاک-نویس های ابتدایی حسین نارون
فهرست
این جا مطالبی را به اشتراک میگذارم، باشد که بازخورد آن برای خودم و نشرش برای آنانی که باید نورِ راهی باشد.


ساده-لوح-ی! (ساده-لوح بودن)

احتمالاتِ منفی را نمیتواند تصور کند و در نظر نمیگیرد؛ چنین فردی، آدمی ساده-لوح است.

آدم باید همواره مراقب باشد، مراقبِ هر چیزی که مهم است. خُب، حساب کتابِ 2- 2تا- 4تا است. جزوِ معادلاتِ زندگی است.

این جا به دلایل، سرچشمه و پراکندگیِ بدی ها و انواع و اقسامشان نمیپردازم. این متن تلنگری است برای اجتناب از ساده-لوحی، اجتناب از سوءِ استفاده از سادگیِ دیگران و تلاش برای ریشه-کنیِ چنین مُعضل و نقیصه ی موذیانه ای.

از کجایش بگویم؟!

طرف میداند که غیرِ راستگویی، نا مطمئن-گویی، حتا دروغگویی زیاد است، اما باز هم خودش را به غفلت میزند و در این غفلت غرق هم میشود! بعد، از مشکلاتِ فلان دوره میگوید و حرص میخورد و حرص میدهد.

خُب آدم! منطق چه بَدی داشت، که یکبار به خرج ندادی؟

یا در موردِ سوءِ استفاده-گران، اگر منطق را دُرست به خرج بدهند میفهمند که نمیشود همیشه عده ای را مغفول نگاه داشت و نکاتِ زندگیِ اجتماعی را باید مدِ نظر داشت.

یا در موردِ این که چرا باید به ریشه-کنیِ معضلات و نقایص همت گُماشت؟ که در نهایت برمیگردد به خودمان.

نوشتن بس است، اما زندگی بس نمیشود، انتخاب بس نمیشود و...


در عمل، تفاوت ها و اختلافاتِ کوچک مهم است!

مجموعه از اجزایی تشکیل میشود که بیشترین و یا مهمترین اشتراک را دارند و زمانی بیشترین بازدهی را خواهد داشت که بیشترین همگرایی و هم-افزایی را داشته باشند. مجموعه منزلی است بعد از گذرگاهِ اختلافات و تفاوت های بزرگ. در مجموعه همه ی اجزا بر اصولِ مجموعه اتفاق دارند، هم نظری و هم عملی.

در این صورت سیستم شکل میگیرد و سیستم هم مَلزومات و مُلازِماتی دارد. از جمله ملازماتِ سیستم این است که حداقل هایی را تضمین میکند، مثلاً میل فرمانِ خودرو از هر سازنده ای که باشد، حداقلی از کار را انجام میدهد.

بنابراین چه آقای خاتمی رئیسِ جمهور باشد، چه آقای احمدی نژاد، چه آقای روحانی و... حداقل هایی وجود خواهد داشت. برای نمونه مرور کنیم:

-مذاکره ی مُستبدانِ جهان با جمهوریِ اسلامیِ ایران (حداقل) از زمانِ آقای خاتمی وجود دارد و این نشان-دهنده ی حداقلِ وزن و احترامی است که داشته ایم، چه تیمِ مذاکره-کننده را دولتِ آقای خاتمی تعیین کرده بود، چه دولتِ آقای احمی نژاد، چه دولتِ آقای روحانی؛ چه مذاکره-کننده آقای جلیلی باشد، چه آقای ظریف. اما جزئیات مهم است! این که تیمِ آقای خاتمی چه توافقاتی کرد؟ تیمِ آقای احمدی نژاد به چه توافقی رضایت میداد؟ تیمِ آقای روحانی چه توافقاتی کرد؟

عملکردِ فرهنگی، اقتصادی و دفاعی، داخلی و خارجی هم به همین صورت است.


نمونه ای از ظُلمِ در حالِ گسترش؛ چرا ساکتیم؟

صبحِ زود بود، هوا در حالِ روشن شدن؛ نرم باران میبارید و فضا مطبوع بود. داخلِ ماشین، با بخاریِ روشن و شیشه هایی که بالا بود، انتهای کوچه ای که نه چندان طولانی بود و کمی جلوتر از من، دربِ پارکینگی باز بود، ایستاده بودم منتظرِ کسی که پیام داد: حمام هستم. :-)

سگِ قهوه ایِ شادابی با هیکلی متوسط و سرحال، تاتی تاتی-کُنان میآمد، تا کمی به خاکیِ کنارِ دره پا گذاشت، صدای پارس های وحشیانه ای آمد که نزدیک میشد و پا به فرار گذاشت؛ ظرفِ چند ثانیه از کوچه بیرون رفته بود و سگِ سفیدِ نیم-وجبی با پشم های فرفری که تازه به وسطِ کوچه رسیده بود به سمتِ خاکی برگشت و حدوداً روبروی دربِ پارکینگ ایستاد و پارس میکرد.

زنی جوان با لباس هایی که چندان مرتب نبود و مشخص بود در حالِ آماده شدن برای رفتن است، آمد دربِ پارکینگ و با عصبانیت سگ را که به دوشش بندِ قلّاده بود خطاب میکرد. سگ اهمیت نمیداد. زن بالا و پایین هم پرید. سگ انگار نه انگار. زن دوید و گرفتش، از پشتِ گردن بلند کرد و زد زیر بغلش و برد داخل.

حدود 8 دقیقه بعد سگ دوید بیرون و بالا و پایین رفت و پارس کرد و زن آمد همان جا ایستاد و باز هم با عصبانیت سگ را خطاب قرار داد و انگار نه انگار. این بار اما، تا به سوی سگ دوید، سگ فرار کرد و بینِ دیوار و ماشینِ من گیرِ دختر افتاد. پشت به من بغلش کرد و سگ پا تکان میداد. خنده دار و ناراحت کننده است.

یادِ یکی از کارمندانِ سابقَم افتادم، زنِ جوانی که در اعترافی ناراحت-کننده و همراه با ناراحتی از سگِ سابقش میگفت که برای تربیتش چنان کتکش زده بود که اشکش را دیده بود (در آورده بود).


به سببِ گزارشِ هواشناسی

میگفت که با وجودِ گذشتِ 14روز از آغازِ سالِ نو و فصلِ بهار، زمستان میخواهد به زور بماند؛ همین عبارت را برای آقای حسن روحانی (فریدون) زیر لب زمزمه کردم: "میخواهد به زور بماند"

...


چه چیز میتواند باعث بشود تا به آقای روحانی رأی بدهم؟! {واقعاً مشخص نیست که اِستفهامِ انکاری است؟}


آقا! هدفِ تیرِ انتقادت، خودتی!

این بلایی است که بیشتر گریبان-گیرِ سیاستمداران است؛ البته همه ممکن است دست به گریبانش شویم. #مراقب_باشیم لطفاً.

این مورد تاکتیکی است برای فرارِ رو به جلو از بارِ مسئولیت و گران-بارِ کم-کاری.

خیلی جای صحبت دارد.


آن چه که باعث میشود تا به آقای احمدی نژاد رأی ندهم! (تیتروار)

چرخشِ عملی نسبت به دوره ی اولِ ریاستِ جمهوری

عدمِ التزامِ عملی به جبهه ی انقلابِ اسلامی به رهبریِ ولّیِ فقیه

عدمِ وجودِ هیچ نشانه ی عملی و قابلِ اعتمادی مبنی بر تغییرِ مَشی از دوره ی دومِ ریاستِ جمهوری

 

{فراموش نکنیم، تفرقه در خانواده ضربه ی مهلکی است}

بیشتر خواهم نوشت.

{این پست به دلیلِ احترام به شخصِ آقای محمود احمدی نژاد و عدمِ ارتکابِ احتمالیِ گناه کمی اصلاح شد.}