چه چیز میتواند باعث بشود تا به آقای روحانی رأی بدهم؟! {واقعاً مشخص نیست که اِستفهامِ انکاری است؟}
چه چیز میتواند باعث بشود تا به آقای روحانی رأی بدهم؟! {واقعاً مشخص نیست که اِستفهامِ انکاری است؟}
آن چه که باعث میشود تا به آقای احمدی نژاد رأی ندهم! (تیتروار)
چرخشِ عملی نسبت به دوره ی اولِ ریاستِ جمهوری
عدمِ التزامِ عملی به جبهه ی انقلابِ اسلامی به رهبریِ ولّیِ فقیه
عدمِ وجودِ هیچ نشانه ی عملی و قابلِ اعتمادی مبنی بر تغییرِ مَشی از دوره ی دومِ ریاستِ جمهوری
{فراموش نکنیم، تفرقه در خانواده ضربه ی مهلکی است}
بیشتر خواهم نوشت.
{این پست به دلیلِ احترام به شخصِ آقای محمود احمدی نژاد و عدمِ ارتکابِ احتمالیِ گناه کمی اصلاح شد.}
طرف کاره-ای است (حالا هر جا و هر سطحی، از کارگرِ شهرداری تا رئیسِ جمهور و رهبر)، برای هر نیمچه کاری انتظارِ پاداش و جیغ و دست و هورا دارد. یکی بیاد و به او و امثالش بفهماند که #کارِ_دُرست، یعنی به اندازه و به موقع؛ و اندازه اش شاملِ الان و آینده اش است و... . بله، تشویق و پاداش به جایَش و به اندازه اش لازم است. و انجامِ دُرستِ وظایف هم کارِ او (حالا هر کسی که باشد، کارگرِ ساده، کارمندِ ساده، دانشجو، خانه-دار، رئیسِ جمهورِ الان یا قبل یا قبلتر، یا شخصِ شخیصِ آقا سید علی خامنه ای (که خدا حفظش کند)). کارِ دُرست یعنی در چهارچوبِ وظایف و اختیاراتت کارهای روزانه را پیش ببری، در حد و جای خودت به ثبات و پیشروی و افزایشِ بهره-وریِ سیستم هم بپردازی، این ها همه با هم کارِ دُرست است، که باید دُرست انجامش داد.
پِی.نوشت: چه کسی انتظار دارد از ملت رأیِ اعتماد بگیرد برای خدمتِ به ملت در کِسوتِ ریاستِ جمهوری در جمهوریِ اسلامیِ ایران؟
آمادگی
پرده ی اول:
با دوستی شراکتی کردم. ضرر کردم، هم اعصاب و زمان و انرژی، هم مالی (بیشتر خودِ او، به انتخابِ او، با وجودِ تذکراتم). از بزرگترین استدلالاتش که منجر به چنین نتیجه ای شد این بود: نمیشود با کسی تندی کنی، جَر و بحث کنی، پرخاش کنی و همکاری را ادامه بدهی!
این حرف مثلِ این میماند که بگویی: 2نفری که با هم دعوایشان میشود، نباید در یک شهر بمانند!
پرده ی دوم:
موقعیت ها، ظرفیت های متفاوتی دارند.
مثلاً دختری که سرپرستِ عروسکش است، امکانِ اشتباهِ بیشتری دارد، در صورتی که مادر، امکانِ اشتباهِ خیلی کمی دارد، چون موقعیتِ "مادری" موقعیتِ حساسی است. بعضی موقعیت ها به صورتِ ویژه حساس هستند. برای نمونه: مقامِ "عصمت" چنان مقامِ حساس و والایی است که هزینه ی زیادی هم دارد، مثلاً همین مورد را توجه کنید: نمازِ شب بر معصومین (علیهم السلام) واجب بوده است.
پرده ی سوم:
فضا، جَوّ، شرایط و افکارِ عمومی
اوایلِ پیروزیِ انقلابِ اسلامی فردی برای ریاستِ جمهوری رأی میآورد. فضا، فضایی ملتهب است. شرایطی که هم هجمه ی بیگانه هست و هم ترورهای داخلِ کشور. ذهن ها تقریباً آماده است تا تمام قد برای چیزی یا ضِدِّ چیزی بایستد، ترور ببیند و متوجه است که باید برای هر چیزی، به قدرِ ارزشش بَها قائل شد.
پس از طِی مراحلِ پیش بینی شده در قانون حکمِ عدمِ کفایتِ سیاسیِ او صادر و از سوی امام خمینی (رحمۀ الله علیه) عزل شد.
اشاره:
جایگاه هایی هستند که جایی برای آزمون و خطا، یا خیلی کمتر و کوچکتر از این ها نیستند؛ در خصوصِ این موارد میبایست قاطع بود. حتا به این اندازه که در صورتِ لزوم، دندانِ لَق را بیاندازیم دور! البته، اگر سرِ جایش وظیفه اش را انجام داد، بپذیریم، ممکن است تندی لازم باشد.
در طولِ سال های بعد از امام خمینی (رحمۀ الله علیه)، مواردی نیاز به عزل بود، که یا به استعفا ختم شد و یا به دلیلِ عدمِ آمادگی مسکوت ماند.
دُرست است که معادلاتِ زیادی وجود دارد و این بازی ها پیچیدگی های بسیار دارد، اما به عنوانِ جوانی پیگیر، فعال و در میدان میگویم: اگر آرمان-گرایانه و واقع-بینانه حولِ منافعِ ملی اجماعِ نظری و عملی کنیم، نه تنها دولتمردانی را که از تهدید به استعفای وزیر میترسند کنار میزنیم، بلکه، همه ی موانعِ پیشرفتِ ملی را پشتِ سر گذاشته و داغِ شکست را به دلِ حوادث میگذاریم.