دست-نبشته ها

پاک-نویس های ابتدایی حسین نارون
فهرست
این جا مطالبی را به اشتراک میگذارم، باشد که بازخورد آن برای خودم و نشرش برای آنانی که باید نورِ راهی باشد.


رفیقِ دیرین و همکارِ هوشمند و صمیمی

بی تردید حجت الاسلامِ و المسلمین آقای حاج اکبر هاشمی رفسنجانی از سابقه-دار ترین افرادِ نهضتِ اسلامی و سطوحِ بالایِ جمهوریِ اسلامیِ ایران بودند. در طیِ تمامِ این دوران حرمتی که ایشان برای اهداف و ارزش هایِ انقلابِ اسلامی قائل بودند بیش و کم عیان مینمود و میتوان تلاشِ ایشان را (با وجودِ همه ی تفاوتِ سلیقه ها و نظریاتِ عملی و تلاشِ عده ای برای بهره-برداری از آن تفاوت ها و اختلافات) در رعایتِ پای-بندی-شان به اصولِ انقلابِ اسلامی شهادت داد.

مسماً فقدانِ ایشان برای نظام و شخصِ ره-بری و دیگر دوستانِ صدیق-شان سختتر از عده ای سیاست-بازِ منافقی است که ارتباطِ با ایشان و بیتِ ایشان را (همانندِ دیگر یارانِ انقلابِ اسلامی و بیت-شان) دستآویزی برای پیشبردِ منافع و مقاصدِ خود میکرده اند است. در چرایی گزاره ی پیشین، غیر از مراوداتِ شخصی و قلبی، مستنداتِ تاریخیِ بسیاری را میتوان بیان نمود که موضوعِ این مجال نیست؛ غیر از این نکته که ایشان همواره تلاش در تعدیل-کنندگیِ اصطکاکات و مخالفت های درونِ کشور و نَرم-کردنِ افرادِ بُریده و یا بازی-خورده را در اولویت های کاریِ خود داشتند.

خدا ایشان را مورد رحمت، مغفرت و عفوِ خود قرار دهد و به بازماندگانِ آن مرحوم صبر و آرامش عنایت فرماید.


انسان هستیم

قبل از هر چیز، انسان هستیم و باید متوجه و متعهدِ به این باشیم. قبل از این که جنسیت-مان چیست، کجا هستیم، اعتقاداتمان، شرایطمان و هر چیزِ دیگری.

همه ی ما تقریباً خام به دنیا میآییم و آدم هستیم، و با هر تعبیری که بیان کنیم، تفاوتِ زیادی نمیکند، مثلا، به قولِ علی شریعتی، این همان "شدن" است: انسان شدن.

...


به قواعدِ هم-زیستی کردن پای-بند نیستیم!

سال92 از مسئولینِ روابط عمومیِ نمایشگاهِ "تراژدی سلطه" بودم. "تراژدی سلطه" نمایشِ نتیجه ی مطالعاتِ مستندی از منابعِ غربی در خصوصِ تاریخِ آمریکا بود. نمایشگاه در چادری جلوی تئاترِ شهر و در دهه ی فجر و مصادف با اوجِ مذاکراتِ هسته-ای بر پا بود. نزدیکِ غروب بود. کتاب میخواندم. دختری با سرعتی بیشتر از عادی وارد شد و فقط دنبالِ کسی میگشت، دور زد و نزدیکِ در من را دید و پرسید: با کی میتوانم صحبت کنم؟

گفتم: بفرمایید، کمکتان میکنم.

...

حرف به درازا کشید. آن دختر آمده بود تا در حینی که منتظرِ دوستش است، فقط ایراد بگیرد و تندی کند؛ اما 45دقیقه ایستاد و صحبت کردیم و دوستش نمایشگاه را دید و آخر هم تلفنِ دفتر را خواست تا با مجموعه همکاری کند.

...

        اگر عزممان بر دُرست کردنِ جامعه است برای زندگیِ خوب، میبایست از ارتباطاتمان شروع کنیم؛ پیش-داوری نکنیم، حرفِ مخالف را دُرست بزنیم، حرفِ مخالف را دُرست بشنویم، مشترکاتمان را در نظر داشته باشیم، ...


با حلوا، حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود

هر چیزی راهی دارد! هر چیزی را باید از راه-ِش (راهِ مناسبِ آن) انجام داد، وگرنه یا خیلی سخت به نتیجه خواهیم رسید یا اصلا (از راهِ اشتباه) نخواهیم رسید! حال بحث اقتصادی باشد، اجتماعی باشد، سیاسی باشد یا هر چیز دیگر، بینِ 2نفر باشد، در خانواده باشد، شهر باشد یا هر اندازه بزرگتر یا کوچکتر.

        ...


ادب از کِه آموختی؟

        لقمانِ حکیم گفت: "از بی ادبان"!

        برای پیشرفت باید هر چیزِ خوبی را آموخت، هر چیزِ بدی را هم آموخت، خوبی را انجام داد و به بدی گرفتار نشد!


هر چیزی قاعده ای دارد

       هر چیزی را قاعده است، چه بدانیم و چه ندانیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم و...

       وجودِ قواعد منوطِ به دانستن، خواستن و یا حتا تمکین کردنِ ما نیست! این قواعد چرخِ سرسخت و سخت-گیرِ زندگی را میسازند.

       همان طور که عرض شد هر چیزی قاعده دارد، از دَمِ دستی ترین و سطحِ پایین ترین امور تا بزرگترین، پیچیده ترین و سطحِ بالاترین امور؛ و خودِ قواعد نیز تابعِ قواعدِ بالادَستی. این نکته ی مهمی است.


به زندگیِ خویش بپردازیم

       این از مهمترین نکاتِ پیشگیری-کننده از انحراف (انحراف از آن چه میخواهیم) است. این بدین معنی است که زندگیِ خود را با دیگران مقایسه نکنیم (نه این که اصلاً مقایسه نکنیم، نه، بلکه مقایسه کردن قاعده دارد)؛ بدین معنی است که به زندگیِ دیگران توجهِ بیش از اندازه نکنیم؛ بدین معنی است که دنبالِ داشتنِ زندگیِ دیگران نباشیم؛ بدین معنی است که ـــ، به زندگیِ خودمان بپردازیم!


نقطه ی شروعِ اختلافاتِ بنیادین

       نیاز نیست خیلی چیزها را بدانی! (من، تو، دیگران و در هر مورد) همین نکته ی ساده را که دنبال کنی، تبعاتِ بزرگی از آن در مواردِ متعدد میبینی. از اختلافاتِ بنیادینِ جهان-بینیِ غرب و شرق با جهان-بینیِ اصیلِ اعتقاداتِ ادیانِ ابراهیمی همین است که خیلی چیزها در جهان-بینیِ اصیلِ اعتقاداتِ ابراهیمی بدونِ نیاز به لمسِ مستقیم و تشریح و تنها با دیدنِ نشانه هایی مطمئن (چون شنیدن از فردی در نهایتِ امانت-داری) پذیرفته شده است. و همان گونه که در مسائلِ مهمِ زندگی، چه بدانیم و چه ندانیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم مسیرِ خودش طی میشود، کَنکاش برای زیاد دانستن از اطرافیان بی معنی که هیچ، کاری بد است.