دست-نبشته ها

پاک-نویس های ابتدایی حسین نارون
فهرست
این جا مطالبی را به اشتراک میگذارم، باشد که بازخورد آن برای خودم و نشرش برای آنانی که باید نورِ راهی باشد.

ماهِ رمضان عجین است با مناجات، با بیداریِ سحر، با عطوفتِ بیشتر، با مُروَّتِ بیشتر، با گذشتِ بیشتر، با سفره ی گرم از محبتِ افطار و سحر، رمضان عجین است با یادی بیشتر از خدا.

            *            *            *

اکثرِ آدم ها تا زمستان عمیقاً دچارِ روزمَرِّگی شده اند؛ حتا اگر باران گرد و خاک از کوچه و خیابان، از درخت و دیوار گرفته باشد؛ اکثراً دچارِ رِخوت شده اند که بهار مژده ی تازگی، شادابی، سرزندگی و امید میدهد. رستخیزِ طبیعت به آدمی میآموزد که زندگی باید کرد.

            *            *            *

رمضان بهارِ قرآن است و بهارِ قرآنی. در رمضان حضرتِ یار برای به آغوش کشیدنِ پروردگانِ خود اصرار میکند، در آغوش آمدگان را میفِشُرَد و عنایت میکند، به نیامدگان التفات میکند و در پایانِ این همراهی و دوره ی آموزشی گویی میفرماید: دیدی شدنی است؟! دیدی من برای تو هستم و میمانم؟! محکم، خوب، پر امید و انگیزه ادامه بده!


خدا بود و دیگر هیچ نبود ...

خوشا به حال کسانی که میفهمند حساب و کتابِ زندگی چیست و عاملند؛ همینانند که همواره زنده خواهند بود، سرافراز و پیروز.

شهید مصطفی چمران نیک میدانست که پیش از هر چیز انسان است، پیش از این که دکتر باشد، پیش از آن که فارغ التحصیلِ برتر و حتا همسر، پدر و ساکنِ آمریکا (یِنگه ی دنیا که قبله ی آمالِ خیلی هاست) باشد، انسان است؛ و خیلی چیزهای دیگر را هم خوب فهمیده بود و میدانست فهمیدن کافی نیست، عاملِ به علمش بود و گواه، این به نیکی از نوشته هایش، از نقاشی هایش و از رفتارش پیداست. این گونه است که هر سرنوشتِ دیگری برایش لباسی کوچک و بی قواره است و تنها شهادت است که برازنده اش است.

آدمی این چنین که تکلیفش با خودش روشن است، به تعادل و نظامِ فکریِ دُرست رسیده است (به میزانِ نزدیکی اش به نظامِ فکریِ دُرست) از افراط و تفریط به دور و مخالفِ ناراستی و خطاست، همان گونه که در مواضعِ ایشان نیز مشخص بوده است.


بسم الله الملیکٍ المقتدرٍ

آن چه که به هنگامه ی مشکل میبایست موردِ اهتمام قرار گیرد عبارت است از حلِ مشکل با حفظِ اتحاد و پرداختن به مسائلِ اصلیِ آن زمان؛ به همان صورتی که دیروز عده ای از مسئولین و مرتبطینِ امر عمل نمودند و مشکل را حل کردند.

تلاش برای ترقه دَر کردن در پهنه ی جمهوریِ اسلامیِ ایران خیلی زیاد صورت گرفته است و خواهد گرفت، و میبایست دلیلِ حقیقیِ شلاق هایی که بر پیکره ی جمهوریِ اسلامی سعی میکنند وارد نمایند موردِ توجه قرار بگیرد.

برای نمونه، داعش که در پهنه ی کره ی خاکی وسعتِ عملیاتی نشان داده و از آسیا تا اروپا و آمریکا وحشیگری کرده است، آرزو به دل بود تا آن همه پول، ظرفیت و توانی که در اختیار دارد و هزینه کرده است، بالاخره یکبار شکست نخورده و به دامِ تورِ امنیتیِ جمهوریِ اسلامی نیافتند.

در ارتباط با اقداماتِ تروریستیِ دیروز این چند گزاره اهمیتِ خاصی دارند:

ذلتِ داعش به مثابه ی نماینده ی دشمن در ماجرای دیروز: مهم برای عاملانِ دیروز صِرفِ سروصدا کردن و وارد آوردنِ ضربه بود.

کور عمل کردن: عدمِ شناختِ دقیقِ عاملان از ساختمانِ مجلسِ شورای اسلامی و سیستمِ حفاظتیِ مستقر در محوطه ی حرمِ امام خمینی (رحمة الله علیه) و مجلسِ شورای اسلامی دلیلی کافی برای عملیاتِ کور، تصدیقی برای موردِ پیش و نشانه ی ضریبِ بالای امنیت است.

اهمیتِ جمهوریِ اسلامیِ ایران: حجمِ بالای فعالیت و هزینه های صورت گرفته از سوی دشمنان برای وارد ساختنِ ضربه به جمهوریِ اسلامیِ ایران که باعثِ سنگین تر شدنِ فاکتورشان شده است.

 

         بعداً به مسائلِ بعد از حلِ مشکل خواهم پرداخت. لکن آن چه مهم است و می بایست در همین جا موردِ اشاره قرار گیرد توجه دادن به دستورِ آتش به اختیارِ جنابِ مُستطاب (حفظه الله) است.


"جمهوریِ اسلامیِ ایران" با مجاهدتِ مردم و برای اهدافِ والای انسانی جان در کالبدِ ایرانِ عزیز ریخت و ریشه دَوانده و قد کشیده است؛ و این راه مستدام و بسیط است چرا که اهدافِ والایِ انسانی همانا اندیشه ی حقیقت-بین و هدفِ آرمانی است که به آوردگاهِ واقعیت تاخته و با تغییرِ واقعیات، آرمان هایش را عملی میکند، نه این که در مقابلِ واقعیات کُرنش نماید و این است جان مایه ی انسان.

اما از مشکلاتِ بر سرِ راه چرخشِ افرادِ کاروان است، حال به هر دلیلی که باشد. و این انقلاب کم ندیده است بر خود افرادی این چنین.

از زمانی که ساختارِ سیاسی تغییر نمود (پستِ نخست وزیر حذف گردید) تا به امروز جمهوریِ اسلامیِ ایران 4 رئیسِ جمهور داشته است که متأسفانه هر چهار نفر مبتلا به چرخش گردیدند، هر یک از بُعدی.

از چهار رئیسِ جمهور، 3 نفر مُلَبّس به لباسِ پیغمبرِ اعظم (صل الله علیه و آله) بوده اند؛ یعنی علاوه بر نمایندگیِ جمهوریِ اسلامیِ ایران، نمایندگیِ قشرِ جلودارِ امت (روحانیتِ اسلام) را داشته اند و چرخششان پُر هزینه تر تمام شد.

صرفِ نمونه عرض کنم که یکی معتقد شد "زیرِ چرخِ توسعه گروهی لِه میشوند" (و این در مقامِ توجیهِ سیاست ها و اجرایشان گفته میشد) و دیگری بعد از سخنرانی-اش از دربِ کلیسا تا ماشین، با همه دست داد و دیگری حرفِ خلافِ واقع میزند و علاوه بر کارِ نُویل چَمبرلنی، خود را مبدل به نمادش ساخته است.

با توجه به چنین پیشینه ای و سپری شدنِ دهه ی سومِ انقلابِ اسلامی و تثبیتِ نظام، هم اکنون وقتِ آن رسیده است تا با نمایاندنِ چهره ی حقیقیِ آرمان ها و گفتمانمان، بازسازیِ چهره ی تخریب شده و عملِ انقلابی، کارآمدیِ انقلابمان را بیش از پیش و هر چه بیشتر به ظهور برسانیم.

در همین راستا، تصمیمِ جنابِ آقای دکتر محمدباقرِ قالیباف را، علاوه بر انقلابی بودن (در راستای منافعِ ملّی)، تصمیمی نکته-سنجانه، دقیق و هماهنگ با کلیه ی شعارهای ایشان میدانم و از ایشان سپاسگزاری و قدردانی مینمایم.

به امیدِ این که تک تکِ افرادِ دغدغه-مندِ انقلابمان (خواهانانِ منافعِ ملّی {منافعِ پایدار}، همچون عدالتِ اقتصادی و اجتماعی، صداقت، ظلم-ستیزی و...) یکدل، یکصدا و دست در دستِ هم برای اهدافمان تلاش کنیم و از تک رأی ها هم نگذریم. #بر_قرارمان_میمانیم!


محمود احمدی نژاد-ی که به سالِ 1384 موردِ حمایتِ اکثریِ ملتِ ایران قرار گرفت، فردی ساده زیست، از بطنِ مردم، مخالفِ اشرافیت و تجمل-گرایی، مخالفِ انحصارطلبی، مخالفِ فساد و حلقه های قدرت-طلب، مخالفِ استکبار و استعمار و استثمار، مخالفِ فریبِ مردم، مخالفِ آقازادگی، معتقد به مبانیِ انقلابِ مردمِ ایران، معتقد به این که باید زیاد کار کرد و این کار کردن خدمت است، معتقد به این که هم باید کار کرد و هم اصلاح و هم مبارزه، معتقد به این که باید عملگرا بود و شعارها را عمل کرد و مواردِ دیگری که به حق موردِ خواستِ حقیقیِ مردم بوده است و راهگشا.

و محمود احمدی نژاد-ی که آن چنان، و در ناباوریِ سردمدارانِ آن اصطلاحاً جریانِ مرده، پیروزِ انتخاباتِ 1384 شده بود با مشکلات و نقایصی روبرو شد. چند نمونه را عرض میکنم. نمونه ای از نقایص، نقصِ ابتداییِ در تیمِ اجرایی بود. نمونه ای از مشکلاتی هم که با آن روبرو شد، آن بود که با مشکل-تراشیِ عده ای قدرت-طلبِ انحصار-طلب مواجه شد که میشود ریز به ریز اشاره کرد.

احمدی نژاد-ی که میگفت اسامیِ مفسدین را اعلام خواهد کرد، با پیام هایی تهدیدآمیز مبنی بر خروجِ سرمایه ی قدرت-طلبانِ انحصار-طلبِ زالو-صفت از بازارهایی خاص روبرو شد که آمار و تحلیل از بحرانِ در آن بازار در پِیِ اجرایی شدنِ تهدیدها خبر میداد؛ و چون قانون خلاءهایی دارد و کانون های قدرت-طلب از آشنایی-شان به قانون سوءِ استفاده میکنند و از طرفی هم اگر متوسل به زور شوند (سیستم های نظارتی و دلسوزان) و اقدام به توقیف کنند، همان کانون های قدرت و غُرزنندگان و دشمنانِ خارجی همزبان نظام را متهم به خشونت و عدمِ آزادی میکنند، قرار به شناسایی و تلاش برای خروجِ ابزارهای قدرت از دستِ کانون های قدرت و موازنه ی قدرت شد؛ که نتیجه ی اولیه ی آن عدمِ انتشارِ اسامیِ مفسدین بود.

اما آقای احمدی نژاد همان آقا نماند، و به همان سان حمایتِ مردمی هم از وی به همان سان نماند. به چرخشِ آقای احمدی نژاد قبلاً اشاره ای نموده ام و بحثِ الان نیست؛ بحثِ الان این است که از "احمدی نژاد" غولی ساختند و مترادفِ تورم قرار دادند، این ظلم است. زمانِ آقای احمدی نژاد تورم خیلی بالا رفت (بماند که مقایسه اش با تورمِ زمانِ آقای خاتمی و یا آقای هاشمی چه میشود) اما کار هم بود؛ ضمنِ این که این نکته خیلی مهم است، عمده ی مشکلاتی که دولتِ مستقر مُستَمسِکِ خود، رئیسِ دولتِ مستقر و یارِ کمکی-اش قرار میدهد، همان مشکلاتی است که تحتِ این عناوین بیان میشوند:

الف- مشکلاتی که پس از چرخشِ آقای احمدی نژاد و به سببِ همان ایرادها پدید آمده بود که مردمِ دلسوزِ منافعِ ملی منتقد و معترضش بوده اند.

ب- مشکلاتی که کانون های قدرت-طلبِ انحصار-طلب در جهتِ گرفتار کردنِ دلسوزان و امیدوارانِ به اجرایی کردنِ عدالتِ اجتماعی ایجاد مینموده اند.

و با همه ی مرقوماتِ فوق و بیش از این که ناگفته ماند، نکاتِ مثبتِ کلیدی-ای بود که ای کاش الان هم میبود، و مهمترینش آن بود که هیچ حلقه ی قدرت-طلب، انحصار-طلب و حتا انحرافی در سطحِ کلان شکل نگرفت؛ و چنین بود که هیچ معامله ی محرمانه ی بین المللی-ای صورت نپذیرفت، هیچ کس از سطوحِ بالا با دستِ خالی قمار نکرد، و به همین سبب مجبور نشد روی ناموسش قمار کند، نمایندگانِ رسمیِ جمهوریِ اسلامیِ ایران جلوی کسی زانو نزد، اظهارِ عجز نکرد و...


( عبدالله گنجی: ) رابطه این دو موضوع با هم چیست؟

۱-چند روز است دهیاران به روستائیان می گویند ریاست جمهوری دو دوره ای است و اگر رای به همین رئیس جمهور داده نشود بودجه دهیاری قطع می شود.

این مساله در استانهای مختلف گفته شده است و  اینقدر فراگیر  است که تیتر یک روزنامه کیهان نوزدهم اردیبهشت شد.

۲-بیستم اردیبهشت جهانگیری وعده استخدام 33هزار و 500 دهیار را اعلام کرد.

معامله ی پایاپا یعنی همین.


اگر که آمار، تحلیل ها و پیش بینی ها افتضاح نبود، هیچ گاه اتاق های چاره-اندیشیِ معجزه-سازِ آن جریانِ خیلی وقت مرده، بزرگانشان، دولت و به ویژه شخصِ رئیسِ دولتِ مستقر فکرِ به میدان آوردنِ معاونِ اولِ خود را هم نمیکردند، چه برسد به عملیاتی کردنِ این.

 

{این پرانتز مهم است} (برای امثالِ بنده، که بنده کوچکترینشان هستم، در اولویت منافعِ ملّی است، منافعِ جمهوریِ اسلامی است، نه شخصِ فلان یا بَهمان؛ و هنگامی که نگاهت چنین باشد، حتا از وجود جریانی گمراه و سطحی-نگر و دست به گریبانِ منافعِ گروهی و شخصی آزرده میشوی، چه برسد به این که دولتی کارنامه ای سیاه داشته باشد؛ که این خسارت، ابتدا به نظام است و مردم.)

 

اما تحلیل ها خیلی زود به الزامی بودنِ این طرح انجامید و تلاش برای آن بود که توضیحات و توجیهات و در نهایت خرابی ها متوجهِ معاونِ اول شود و رئیسِ دولتِ مستقر به مدال های "اولین ها"ی آن بزرگان نیافزاید.

بالاخره، میبایست دوره ی تأثیرگذاریِ بازی های رسانه ای بر توده ی مردم و سوءِ استفاده از ابزارهای قدرت، توسطِ اجماعِ عمومی تمام شود؛ و بنده هم چون قطره ای از دریای ملتِ ایران امیدوارم اولین نقطه اثرِ این مهم همین انتخابات باشد. چه این که تحلیل هایی که به دورِ دومِ انتخابات میرسند متوجهِ "رأی سیاسی"، "توده-واری"، "سوءِ استفاده ی دارندگانِ ابزارِ قدرت" و "سیاسی-کاری" هستند و رئیسِ دولتِ مستقر، آن آقا و دوستانشان چشم به این ها دوختند.

و خیلی مهم است که این آقایان به کجا رسیده اند که (بر فرضِ محال) تُفِ سر بالای رئیسِ جمهور شدنِ معاونِ اولِ خودشان را (بعد از تنها 1 دوره ریاستِ دولت) متحمل شوند! این آقایان، همان هایی هستند که با دستِ خالی قمار کرده اند.

فتأمل.


تفاوت و اختلافی که جلیلی و ظریف دارند، و برای ما (ملت) مهم (تعیین کننده) است.

قبلاً اشاره ای به چرخشِ آقای احمدی نژاد نموده ام، پیروِ مبانیِ همان چرخش، او در دولتِ دهم به دنبالِ توافقِ با غرب بود. و برایش راهبردِ مؤثری با آدم هایی که برای آن راهبرد نامناسب بودند داشت. او، آقای صالحی را از ریاستِ سازمانِ انرژیِ اتمی به ریاستِ وزارتِ امورِ خارجه منتقل کرد تا پرونده ی مذاکراتِ هسته ای را به وزارتِ امورِ خارجه ببرد تا دستِ او بازتر و تأثیرِ معادلاتِ سیاسی از معادلاتِ فنی بیشتر شود. ضمنِ این که آقای مشایی جلوتر از خودِ او به آمریکا میرفت و نشانه های دیگر. اما او برای این کار آدم های مناسبِ کافی نداشت، به همین دلیل درصددِ عزل وزیرِ اطلاعاتِ وقت (جناب حجة السلام و المسلمین مصلحی) برآمد، به همان دلیلی که وزیرِ امورِ خارجه ی وقت (جناب دکتر متکی) را در مأموریتِ کاری، به بدترین شیوه ی ممکن عزل نمود.

در زمانِ آقای احمدی نژاد، نه حلقه ی انحرافی ها، نه حلقه ی غرب-زده ها و نه هیچ حلقه ی دیگری در سطحِ بالای کشوری کامل نشد و این چنین بود که دکتر جلیلی بعد از توافقاتِ برجام اعلام کرد: "ما میتوانستیم همان زمان با بهتر از توافقاتِ برجام هم توافق کنیم، اما کافی نبود. (به مضمون)"

این است آن تفاوت و اختلافِ امثالِ جلیلی ها و ظریف ها.

چنین نوشتار و سخنانی به هیچ عنوان خدشه به شخص و شخصیتِ آقای ظریف نیست، مگر آن که ایشان توجیه دُرستی ارائه ندهند که در این صورت باید در ارتباط با نسبتِ ایشان و دوستانشان با مبانیِ نظام تجدید نظر شود، همچنانی که شخصیتِ انسانیِ ایشان به دور از خدشه خواهد بود.

و در خصوصِ آقای ظریف، ایشان در اواخرِ دوره ی نمایندگیِ جمهوریِ اسلامیِ ایران در سازمانِ ملل مقاله ای منتشر نمودند مبنی بر عزمِ جدیِ آمریکا برای انقلابِ مخملی در ایران، این نشان از اخبارِ دستِ اولِ ایشان و قدرتِ تحلیلِ ایشان دارد، منتها باید در خصوصِ سکوتشان در سال 1388 و عملکردشان در مقامِ وزیرِ امورِ خارجه ی جمهوریِ اسلامیِ ایران توضیحاتی برای ثبتِ در تاریخ ارائه نمایند تا دلیلِ توافقاتِ محرمانه و بازی های داخلی و سیاسی روشن شود و بدنه ی نظام نسبت به اقتضائات آشنا شوند که دلسرد نشده و گمراه نگردند و یا این که نفوذ رهگیری و سببِ گرفتنِ عبرت شود.